دیکشنری
داستان آبیدیک
relieving officer
ɹəlivɪŋ ɔfɪsəɹ
فارسی
1
عمومی
::
كشیش یاشخص دیگری كهمام، مامور دستگیری بینوایان
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
RELIEF FUND
RELIEF IN PLACE
RELIEF MAP
RELIEF OF SENTRY
RELIEF VALVE
RELIEF WELL
RELIER
RELIEVABLE
RELIEVE
RELIEVE OF
RELIEVE OF DUTIES
RELIEVE ONESELF
RELIEVE SOMEONE OF
RELIEVED
RELIEVER
RELIEVING OFFICER
RELIEVING TYPE INLET FILTER
RELIEVO
RELIGION
RELIGION OF HUMANITY
RELIGIONER
RELIGIONISM
RELIGIONIST
RELIGIONIZE
RELIGIONLESS
RELIGIOSE
RELIGIOSITY
RELIGIOUS
RELIGIOUS ABOUT
RELIGIOUS FANATICISM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید